سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرشت - عاشـــــــــــــــــــــــــــقا بیان تو

[ و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند ، براى وى پیاده شدند و پیشاپیش دویدند . فرمود : ] این چه کار بود که کردید ؟ [ گفتند : عادتى است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ مى‏شماریم . فرمود : ] به خدا که امیران شما از این کار سودى نبردند ، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج مى‏افکنید و در آخرتتان بدبخت مى‏گردید . و چه زیانبار است رنجى که کیفر در پى آن است ، و چه سودمند است آسایشى که با آن از آتش امان است . [نهج البلاغه]

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?یه آدم تنها

شنبه 84/12/27 ساعت 7:37 عصر

سرشت

بی تو چون شب ها دیگر امشب آرامی ندارم در سکوت کوچه تو نیمه شب ره می سپارم آن زمان این کوچه هر شب

کوچه میعاد ما بود بر لب ما تا سحرگه قصه فردای ما بود این زمان افکنده برما سایه، دیوار جدایی ای خدا آخر کجا رفت

روزگار آشنایی ای کویر سینه من بوته های آتشت کو در شب سرد جدایی شعله های سرکشت کو


نظر شما( )

بالا

[ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

20473

بازدید امروز

3

حضور و غیاب
یــ ــاهـو


 RSS 


موضوعات

اوقات شرعی

لینک دوستان

عاشقا بیان تو
عاشقا بیان تو 1
رویا شرقی
پاپــــــلی

آرشیو

تابستان 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

لوگوی دوستان

جستجو

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا

ٌصدای خودم

اشتراک

 

http://www.dardetanhaee.blogfa.com/">©template designed by: www.parsitemplates.com