سرشت - عاشـــــــــــــــــــــــــــقا بیان تو

[ و در دعا هنگام باران خواستن گفت : ] خدایا ما را سیراب ساز به ابرهاى رام به فرمان ، نه ابرهاى سرکش خروشان [ و این از گفتار فصیح عجیب است ، چه او ابرهاى با رعد و برق همراه با بادها و آذرخشها را به شتران سرسخت همانند فرموده است ، که بار از پشت بیفکنند و در سوارى دادن سرکشى کنند ، و ابرهاى تهى از رعد و برق ترسناک را به شتران رام تشبیه کرده است که شیرشان را به آرامى مى‏دوشند و به آسانى بر پشتشان نشینند . ] [نهج البلاغه]

مدیریت| ایمیل من

| خانه

پایین

?یه آدم تنها

شنبه 84/12/27 ساعت 7:37 عصر

سرشت

بی تو چون شب ها دیگر امشب آرامی ندارم در سکوت کوچه تو نیمه شب ره می سپارم آن زمان این کوچه هر شب

کوچه میعاد ما بود بر لب ما تا سحرگه قصه فردای ما بود این زمان افکنده برما سایه، دیوار جدایی ای خدا آخر کجا رفت

روزگار آشنایی ای کویر سینه من بوته های آتشت کو در شب سرد جدایی شعله های سرکشت کو


نظر شما( )

بالا

[ خانه| مدیریت| ایمیل من| پارسی بلاگ| شناسنامه ]

بازدید

19331

بازدید امروز

0

حضور و غیاب
یــ ــاهـو


 RSS 


موضوعات

اوقات شرعی

لینک دوستان

عاشقا بیان تو
عاشقا بیان تو 1
رویا شرقی
پاپــــــلی

آرشیو

تابستان 1385
زمستان 1384
پاییز 1384

لوگوی دوستان

جستجو

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

آوای آشنا

ٌصدای خودم

اشتراک

 

http://www.dardetanhaee.blogfa.com/">©template designed by: www.parsitemplates.com